انگیزه هایی برای درس خوندن
یادمه از بچگی درس خوندن برای درس خوندن نبود ؛
برای شکلات و بستنی بود ،
برای استفاده از یک تابستون خوب بود،
برای ترس از پدر و مادر بود،
برای دوچرخه و آتاری و ... بود،
بخاطر غر زدنها و هشدارهای مادر بود،
بزرگتر که میشی ...
دیگه شکلات و بستنی برات بی معنی میشه ؛
تابستونها هم مزه ی خوبشون رو از دست میدن ؛
ترس از پدر و مادر کم میشه ( اگر محو نشه ) ؛
دوچرخه و آتاری خز میشن ؛
هشدارهای مادر تموم میشن ؛